...tanz O gheire

همه چی هست!!!

...tanz O gheire

همه چی هست!!!

وقتی که اسکول بودم

 

اگه خواستین برین ادامه مطلب خاطرمو ببینین و اگه خوشتون اومد بهم بگین

من یه خواهر دارم ،که البته بهتره بگم بلای جونه تا خواهر،که 2 سال از من بزرگتره و همیشه منو اذیت میکنه که اذیتاش تو بچگی بیشتر بوده. منم میخوام یه خاطره براتون از اذیت های خواهرم تعریف کنم: 

وقتی من حدود 4 یا 5 سالم بود خیلی هندونه میخوردم و عاشقش بودم مخصوصا وقتی تابستون میشد که دیگه منو هلیا(خواهرم) قاتل هندونه ها میشدیم. یه روز داشتیم(منو هلیا) هندونه میخوردیم و من چون بچه بودم نمیتونستم دونه های هندونه رو کامل در بیارم و برا همین بیشترشو میخوردم که یکدفعه هلیا گفت چی کار میکنی؟؟ 

منم که مونده بودم گفتم چی کاری؟ که هلیا خیلی زیرکانه گفت چرا دونه های هندونه رو میخوری؟ 

منم گفتم مگه چیه؟  

وهلیا با نامردی تمام گفت که اگه این دونه سفیدارو بخوری یه کرم تو معدت رشد میکنه و اگه دونه سیاهای هندونه رو بخوری 2 تا کرم تو معدت رشد میکنه. 

منم که چشام 4 تا شده بود گفتم راس میگی؟؟؟ و یاد تمام موقع هایی که دونه های هندونه رو خوردم افتادم و با خودم فکر میکردم که وااااااااای چقدر کرم تو معدم جمع شده الان. 

و من از اون روز به بعد وقتی مخواستم هندونه بخورم  تمام دونه هاشو در میاوردم و جالبش اینجاس که الان هم که میدونم هلیا اون روز به من دروغ گفته بود بازم وقتی یکی از دونه های هندونه رو میخورم احساس بدی دارم:( 

اخه هلیا بگم خدا چی کارت نکنه منو اینقدر اذیت کردی

نظرات 12 + ارسال نظر
mona یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 13:17 http://3noghtestan.blogsky.com

اسکولی دیگه!!!!

فرشتهـ یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 13:48 http://sunshine77.blogsky.com

کلا همه خواهرا کرم دارن...ما کوچولوها رو هم اسکول می کنن

اره چه قدر نامردن

شیدا یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 14:40 http://www.bestgallery1.blogsky.com/

آخی
البته خواهرتو درک میکنم چون ما بچه بزرگا خوشمون میاد کوچیکا رو اذیت کنیم.
منم همیشه خاطره(خواهرکوچیکم) رو میترسوندم.
بهش گفته بودم گل های قالی آدمخوار هستن اونم وقتی راه میرفت مراقب بود پاش روی گل ها نره، اسمشون رو هم گذاشته بودیم آقای گل آدمخوار

چه نامردی تو.

خاطره یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 17:38 http://khaterehfunny.blogsky.com/

شیدا اینقدر من رو اذیت می کرد

بله خانوم از کارشون هم نوشته

mahan دوشنبه 18 شهریور 1392 ساعت 01:13

ببخشیدا ... ولی اسکول شما نیستی،طرفته

افرین احسنت به تو که اینقدر باهوشی

مرتضی دوشنبه 18 شهریور 1392 ساعت 10:57

سلام منم وقتی بچه بودم دقیقا عین همین فقط من ادامس خیلی دوس داشتم و بعدشم قورتش میدادم تا اینکه مامانم فهمیدو بهم گفت اگه بخوری اینا تو دلت مثله کرم میشه منم دیگه نخوردم تا اینکه تو هواپیما نشسته بودم یکدفعه ادامسمو دوباره قورت دادم بعد مامانم پرسید ادامستو چه کارش کردی گفتم هیچی دیگه مزش رفته بود از تو شیشه پنجره انداختمش بیرون
بازم خداراشکر که این کرم هست واگرنه خونواده ها چه کار میکردن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مامانت همونجا از خنده غش نکرد؟؟؟؟

مرضیه دوشنبه 18 شهریور 1392 ساعت 12:12

منم کلی اینجوری اسکول شدم

چه قدر این خواهرای بزرگتر بدن

A A A دوشنبه 18 شهریور 1392 ساعت 14:09

آپـــــــــــــــــــم" راستی چون واسه بلاگ اسکای نظر دادن سخته من آدرس وبلاگمو نمیتونم وارد کنم من همون خط تــــــیره هستم.

میام عزیزم

fafa.tk دوشنبه 18 شهریور 1392 ساعت 16:24

خخخخخخخخخخخخخ....دیوونه!!

خخخخخخخخخخخخخ...خودتی!!

A A A دوشنبه 18 شهریور 1392 ساعت 17:08

طرف تو ماه رمضون می ره خونه دوستش شب می خوابه" قبل خواب دوستش بهش می گه سحر صدات کنم می گه نه همون غضنفر خوبه خخخخ

از طرف صاحب وبلاگ : خط تـــــــــــــیره...

خخخخخخخخخخخخخخخخخخ

4.مریم سه‌شنبه 19 شهریور 1392 ساعت 12:02

منم 4،5ساله که بودم بعدسوپ آب میخوردم!بعدیه بارداداشم گفت مگه نمیدونستی اگه بعدسوپ آب بخوری گلوتوذوب میکنه؟!هیچی دیگه منه بدبختم فکرکردم الان دیگه به فنامیرم زدم زیرگریه!هنوزم که هنوزه هیچ وقت بعدسوپ آب نمیخورم!!

این داداشا و ابجیای بزرگتر واقعا نامردن

Khoshemoon oomad!:-D

خوشحالم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد